حانیه گلی ماحانیه گلی ما، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

حانیه، باهوش ترین کوچولو دنیا

حال این روزای ما

روزای خوبی رو نمیگذرونیم. بودن مادر تو بیمارستان، بهم خوردن عروسی ما.  تو این اوضاع وانفسا و شرایط بد فقط و فقط و فقط حرف های تو کوچولوی من، کمی مارو آروم میکنه و خنده رو لبامون میاره. بودنت تو خونه نعمتیه. خدارو 1000000000 مرتبه شکر.  
16 مرداد 1393

خریدن لباس

++ هرجا میرفتم لباس بخرم شما تند تند پشت سر من میومدی و در و میبستی و منو نگاه میکردی. وقتی زن عمو میخواست منو ببینه میگفتی برو بیــــــــــــــــرون، زشته  ++ تازه هر وقت پرو میکردم میگفتی خوشگله ++ یه خانمه ازت پرسید اسمت چیه؟ شما گفتی شیرین ...
14 مرداد 1393

اولین شب تنهایی

مامانی میخواست بره بیمارستان پیش مادر. آخه چندروزیه بیمارستانه و به مراقبت احتیاج داره قرار بود من شب برم پیش مادر بمونم و مامانی برگروه خونه
10 مرداد 1393
1